گیرم صورتت را آرایش کنی
سیرتت را
چه کار خواهی کرد؟
دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۵ ق.ظ
شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۳ ق.ظ
زحل از زمین زیباتر است
اما "حیات" اینجاست...
* و این، قصه ی بی حجابی و حجاب(چادر) است...
___از سید.م___
پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۰ ق.ظ
سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۵۷ ق.ظ
چآدر سیآه که سرت باشد ؛
انگار
در آغوش حضرت مآدری . . .
پ.ن:
بچه
که بودم ؛ هر وقت سردم می شد می رفتم زیر چآدر مادرم. مادر هم چادرش را
دور من می پیچاند . نمی دانم این تکه پارچه ی نازک چه داشت ؛ که قوی تر از
یک لحاف عمل می کرد ... شاید ...
شاید در همین تکه پارچه ، خونی جریان
داشته باشد ؛ شاید قلبی بتپد ، شاید ... واقعا همین که سرت می کنی ؛ کسی تو
را در آغوش می گیرد ...
نمی دانم ! واقعا نمی دانم ...
__از سوران باغ__
يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۵۳ ق.ظ
گاهی اگر چیزی به ذهنم بیاید می نویسم
بیشتر برای حجاب
گاهی هم از غیرت مردان سرزمینم آن ها که باید داشته باشند و ندارند و آن ها که دارند و هزار آفرین دارند.
بایگانی
- بهمن ۱۳۹۵(۱)
- مهر ۱۳۹۴(۴)
- شهریور ۱۳۹۴(۱۳)
- مرداد ۱۳۹۴(۱۴)
- تیر ۱۳۹۴(۹)