که تاج بر سری...
__از سید.م__
چآدر سیآه که سرت باشد ؛
انگار
در آغوش حضرت مآدری . . .
پ.ن:
بچه
که بودم ؛ هر وقت سردم می شد می رفتم زیر چآدر مادرم. مادر هم چادرش را
دور من می پیچاند . نمی دانم این تکه پارچه ی نازک چه داشت ؛ که قوی تر از
یک لحاف عمل می کرد ... شاید ...
شاید در همین تکه پارچه ، خونی جریان
داشته باشد ؛ شاید قلبی بتپد ، شاید ... واقعا همین که سرت می کنی ؛ کسی تو
را در آغوش می گیرد ...
نمی دانم ! واقعا نمی دانم ...
__از سوران باغ__